یه جایی تو زندگی همه‌مون هست که نمی‌شه ازش فرار کرد: همون جایی که اسمش رو گذاشتن «نوجوانی». دوره‌ای که بچه‌مون کم‌کم دیگه اون موجود بامزه‌ی همیشگی نیست، سوال‌هاش جدی‌تر می‌شن، احساساتش طوفانی‌تر، و فاصله‌هاش با ما بیشتر. یه دوره‌ی پرچالش، پر از بالا و پایین، پر از بحث‌های بی‌نتیجه و درهای بسته.

سال‌ها پیش، یکی از پدربزرگ‌ها اسم این مسیر رو گذاشت «بالا رفتن از تپه‌ی خل‌بازی»؛ و شاید هیچ تعبیری به این اندازه دقیق نباشه. نوجوانی همینه: راهی مبهم، تاریک و پُر از دست‌انداز، که فقط با دل جلو می‌ره. نوجوان فکر می‌کنه بزرگ شده، فکر می‌کنه همه چیز رو بهتر از پدر و مادرش می‌فهمه، و گاهی حتی حس می‌کنه که دیگه نیازی به اونا نداره. ولی در واقع، داره تلاش می‌کنه بفهمه کیه و جای خودش رو توی دنیا پیدا کنه.

این مسیر، مسیر جدا شدنه؛ اما نه برای همیشه. یه جدا شدن موقت تا ساختنِ خود. نوجوان می‌خواد خودش تصمیم بگیره، حتی اگه اشتباه کنه. می‌خواد راه خودش رو بره، حتی اگه بارها زمین بخوره. و خب، این زمین خوردن‌ها، این انتخاب‌های عجیب، این عصبانیت‌ها و مقاومت‌ها، بخشی از پروسه‌ی بزرگ شدنه.

برای ما پدر و مادرها چی؟ کارمون آسون نیست. یه روز باید راه نشون بدیم، یه روز باید فقط گوش کنیم، یه روز باید عقب بایستیم و نظاره‌گر باشیم. بعضی وقتا از نگرانی دلمون آشوب می‌شه، بعضی وقتا از خشم، و بعضی وقتا فقط نمی‌فهمیم این بچه‌ی دیروز کی تبدیل شد به این موجود ناشناخته! ولی بدونیم: این «تپه‌ی خل‌بازی» که بالا می‌ره، آخرش یه جایی به سطح می‌رسه. یه جایی که نوجوانمون از بالا نگاه می‌کنه و می‌فهمه چه مسیری رو طی کرده.

اون روز، هم ما تغییر کردیم، هم اون. حالا دیگه کمتر بحث می‌کنیم، کمتر زور می‌زنیم برای فهمیده شدن. حالا وقتشه کوه‌های جدی‌تری رو شروع کنه، اونم با پای خودش؛ بدون این‌که ما پشت سرش هلش بدیم.

ولی یه چیز رو هیچ‌وقت فراموش نکنیم:

هیچ‌کس کامل نیست. نه پدر و مادر، نه فرزند. اشتباه لازمه. اشتباه یعنی داریم مسیر رو تجربه می‌کنیم. مدرسه، کتاب، نصیحت شاید ما رو باهوش‌تر کنه، ولی این اشتباه‌ها هستن که ما رو عاقل‌تر می‌کنن.
هر زمین خوردن، یه فرصت برای بلند شدنه. و هر بلند شدن، یه قدم به سمت رشد و بلوغ واقعیه.
پس اگه الان نوجوانی دارید که داره از تپه‌ی خودش بالا می‌ره، بهش اعتماد کنید. کنارش باشید، ولی نجاتش ندید. راه رو روشن نگه دارید، اما بذارید خودش قدم برداره.

بالاخره یه روز از اون بالا برمی‌گرده، لبخند می‌زنه، و می‌گه:

“ممنون که باهام موندی، حتی وقتی خودم نمی‌خواستم.”

اگر تو هم والد یک نوجوانی هستی که داره تپه‌ی خودش رو بالا می‌ره، بدون که تنها نیستی. ما تو این مسیر باهات هستیم. پیشنهاد می‌کنیم حتماً مقاله‌های دیگه‌ی ما در بخش «نوجوانان و والدگری» رو هم بخونی؛ مخصوصاً اگر دنبال راهکارهایی کاربردی برای ارتباط مؤثرتر با فرزندت هستی.
و اگه احساس می‌کنی این مسیر برات خیلی سخت شده و نیاز به هم‌صحبتی داری، مشاوران ما آماده‌ان تا کنارت باشن. گاهی فقط دونستن این‌که کسی هست که بفهمه‌ت، خودش یه دلگرمی بزرگه.

تنظیم وقت ملاقات

admin

لورم ایپسوم

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.

درج دیدگاه